سمینار ارتباطات (وبگاه هادی زمانی)



قصه را سندی معتبر نمی شناسند و افسانه اش می خوانند، ولی همین افسانه به مراتب، از هر سند و تاریخی گویاتر و صادق تر است. گویاتر است زیرا كه لبریز از تخیلات و اوهام و سرشار از باورهای قومی و دینی جوامع و آیینه ی جهان بینی ها، آرزوها، بیم ها، امیدها و بیان كننده ی کوشش مداومی است كه آدمیزاد برای رسیدن به مقاصد و مرادهای خود به كار بسته است. صادق تر است زیرا كه غرض های قومی و ی آن را تیره و مغشوش نكرده است. در باره ی " فرد " خاموش است ولی طرزفكر، طرز بینش، طرز اخلاق و خلاصه آرزوهای نهفته در بطن و درون هر قوم و قبیله ای را نشان می دهد و زوایای تاریك و پیچیده ی آنان را روشنی می بخشد.


نکیسا پنجه در چنگ خود کرد تا در جشن مهرگان از میان ۳۶۰ دستان ساخته باربد هنرمند، نغمه ای دلربا بنوازد. انبوه جمعیت همه با جامه هایی زیبا و زربفت در میدان اصلی شهر جمع شده بودند. نکیسا چنگ خود را از پوستین درآورد و خرامان در جایگاه آرام گرفت. جمعیت بی تاب شده بود، هلهله ای عظیم در میان جمعیت افتاده بود، هرگز در عصر ساسانیان چنین جمعیتی برای شنیدن اثری موزون گرد هم نیامده بودند.

موسیقی دیرزمانی است که در بین ایرانیان از جایگاه والایی برخورداراست به طوری که در ایران باستان هنگام طلوع و غروب خورشید گروهی هر روزه به نواختن و طبل و کرنا می پرداختند. مرسوم بودن نوعی خاص  از موسیقی در هریک از جشن های آیینی، بزمی و رزمی و نیز در جشن های طبیعت و ایام تاریخی همچون ترانه ای بنام هوره» که در جشن هایی از دوران هخامنشی رواج یافته بر اهمیت این جایگاه تاریخی دلالت دارد
آخرین جستجو ها